در کتاب فلسفه دروغگویی، لارس اسوندسن به تحلیل و بررسی دشمنان حقیقت پرداخته و آنها را به پنج گروه تقسیم میکند. در این مقاله، قصد داریم به تفصیل هر یک از این پنج گروه را معرفی کنیم و برای هرکدام مثالهایی واقعی و ساده بیاوریم تا بهتر درک شوند.
گروه اول: دروغگویان
دروغگویان افرادی هستند که باورهای خود را به قالب گزارهها و سخنانی تبدیل میکنند که میتواند منطقی یا اخلاقی نباشد. هنگامی که باور فردی به قالب لفظ درمیآید، آن گزاره به واقعیت میپیوندد و در صورتی که با واقعیت تطابق نداشته باشد، دروغ محسوب میشود. اما در اینجا باید توجه داشت که صدق اخلاقی با صدق منطقی اشتباه نشود.
- صدق اخلاقی یعنی سخن فرد با نیت خیر و بدون قصد فریب باشد.
- صدق منطقی یعنی سخن فرد با واقعیت منطبق باشد.
در اینجا چهار حالت مختلف ممکن است به وجود آید:
- گزارهای هم منطقی و هم اخلاقی باشد: فردی حقیقت را بدون قصد فریب بیان میکند و سخن او با واقعیت منطبق است. مثلاً وقتی معلمی میگوید: “آب در دمای صفر درجه سانتیگراد یخ میزند”، این جمله هم از نظر منطقی درست است و هم اخلاقی است.
- اخلاقی باشد ولی منطقی نباشد: فردی حقیقت را بیان میکند اما بهدلیل محدودیتهای اطلاعاتی یا اشتباهات خود، سخن او از نظر منطقی درست نیست. برای مثال، اگر کسی بگوید: “مادرت میگه فلان دعا رو بخون تا هیچ وقت مریض نشی” بهدلیل نیت خیرانهاش، این سخن اخلاقی است اما از نظر منطقی اشتباه است.
- منطقی باشد ولی اخلاقی نباشد: گاهی فردی حقیقت را بیان میکند، اما نیت او فریب است. برای مثال، یک سیاستمدار ممکن است حقیقت را بیان کند که در مورد یک موضوع اقتصادی، بهطور دقیق درست است، اما هدف او تنها فریب مردم برای رایآوری بیشتر است.(این خیلی واسه ماها آشناست)
- نه منطقی باشد نه اخلاقی: این حالت زمانی است که فرد نه تنها از نظر منطقی اشتباه میکند، بلکه قصد فریب دارد. مثلاً اگر فردی در تبلیغات محصولی ادعا کند که “این قرص باعث کاهش وزن فوری میشود”، این سخن هم از نظر منطقی غلط است و هم از نظر اخلاقی، زیرا حقیقت را تحریف کرده است.
گروه دوم: افراد حق بهجانب
افرادی که در این گروه قرار دارند، بر این باورند که دیدگاههایشان درست است و هیچگاه آماده نیستند که این دیدگاهها را بازبینی کنند. آنها معمولاً فکر میکنند که درستترین سخن را میگویند، حتی اگر از نظر منطقی اشتباه کنند.
این افراد به صدق منطقی بهطور خاص اهمیت نمیدهند و بهجای آن بر این باورند که گفتههایشان درست و اخلاقی است. اما باید توجه داشت که اگر باورهای این افراد از نظر منطقی اشتباه باشد، حتی اگر نیت خیر داشته باشند، باز هم باعث کتمان حقیقت میشود. برای مثال، کسی که به اشتباه فکر میکند “دورهای از تاریخ در این کشور همیشه خوب بوده است” و هیچ تمایلی به بازبینی این باور ندارد، ممکن است از واقعیتهای تاریخی مهم غافل باشد و حقیقت را انکار کند.
برای اجتناب از جمودفکری بهتر است مثل یک دماسنج نسبت به محیط عمل کنیم و با توجه به شرایط و منطق نسبت به حقیقت پاسخ درستی از خود نشان دهیم.
گروه سوم: منفعتطلبانی که حرف مفت میزنند
این افراد بهطور عمدی حقیقت را تحریف میکنند یا سخنان غیرواقعی میزنند تا به نفع خود عمل کنند. این گروه تلاش میکند باورهای خود را با واقعیت تطابق دهد، اما آنها واقعیت را برای رسیدن به اهداف شخصی خود تغییر میدهند.
برای مثال، یک مدیر فروش ممکن است از واقعیتهای نادرست در تبلیغات خود استفاده کند و بگوید: “این گوشی تنها در مدت یک ساعت شارژ کامل میشود”، حتی اگر این ادعا از نظر فنی درست نباشد. هدف او تنها افزایش فروش است، نه بیان حقیقت.
گروه چهارم: کسانی که توریه میکنند (صرفهجویی در حقیقت)
توریه به معنای صرفهجویی در حقیقت است. در این گروه، افراد بهطور عمدی همه حقیقت را بیان نمیکنند و فقط بخشهایی از آن را به اشتراک میگذارند. این نوع سخن گفتن فریبکارانه است، چرا که همه واقعیت بیان نمیشود.
مثال: در یک جلسه کاری، ممکن است یک مدیر از بخشی از پروژه حرف بزند که موفق بوده، اما جزئیات مربوط به مشکلات و چالشها را نادیده بگیرد تا تیم را نگران نکند. این نوع بیان حقیقت که تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهد، به نوعی فریب است.
گروه پنجم: قائلان به پسا حقیقت
افرادی که به این گروه تعلق دارند، معتقدند که حقیقت چیزی است که توسط فرد یا گروههای خاصی ساخته میشود و همیشه نسبی است. این افراد باور دارند که حقیقت بسته به اراده و قدرت انسانها ساخته میشود و نمیتواند چیزی ثابت و غیرقابل تغییر باشد.
برای مثال، برخی سیاستمداران و رسانهها در دنیای معاصر به پسا حقیقت تکیه میکنند و واقعیتهای علمی یا اجتماعی را بهطور عمدی تغییر میدهند تا مردم را به سمت دیدگاههای خاص خود هدایت کنند. آنها ممکن است چیزی را بهعنوان حقیقت ارائه دهند که تنها بخشی از واقعیت است یا حتی کاملاً خلاف آن.
دشمنان حقیقت
آگاهی از این پنج گروه میتواند به ما کمک کند تا درک بهتری از نحوهی تحریف حقیقت و تأثیرات آن در زندگی روزمرهمان داشته باشیم. در دنیای امروز، که اطلاعات به سرعت در حال انتشار است، شناخت دشمنان حقیقت و مقابله با آنها ضروری است تا بتوانیم از حقیقت دفاع کنیم و در برابر دروغها و تحریفات ایستادگی کنیم.